آناهیدآناهید، تا این لحظه: 14 سال و 16 روز سن داره

برای دخترم آنا

بدون عنوان

امروز 31 اردیبهشته. من حدود سه سال و یک ماهمه. حالا برای خودم خانمی شدم. خیلی حرفه ارو می تونم بزنم. فقط چند کلمه رو اشتباه می گم: عبق= عقب بشباق= بشقاب دیه= چیه دی گفتی= چی گفتی بگل= بغل خوب بگذریم. خیلی هم بد نیست. در عوض خیلی کلمه ها رو درست می گم. دیروز مامان برام یه پازل سه بعدی گرفت که پو و دوستان بود. خیلی جالب بود. امروز هم بارونیه و من و مامانی تا عصر تنها هستیم. من منتظر یه جایزه دیگه هستم. بای 
31 ارديبهشت 1392

بدون عنوان

دستنوشته های مامان: آناهید قشنگ من امروز چهار روز از سه سالگیش می گذره. امروز یکشنبه بود و من تو خونه بودم. هوا ابری و در عین حال دلپذیر بود. من آنا رو بردم پارک نزدیک خونه. آلان هم باباش دوباره بردتش بیرون. نمی دونم دختر قشنگم چرا تازگی ترسو شده و خیلی زود می ترسه. آنای من وقتی می ره پارک دوست داره با بچه ها دوست بشه. خیلی به اونا نگاه می کنه. اما اکثر بچه ها به دیگران توجهی ندارند و بازیشونو می کنند. نمی دونم کدومش درسته اما شایدم هر بچه ای خصلتی داره. تا فردایی دیگر.....
1 ارديبهشت 1392
1